۱۳۹۴ خرداد ۱۸, دوشنبه

من میخورم وَ می نوشم، پَس هستم!



شخصَ شخیصی فیلسوف که فکر کنم فرانسوی بود وَ فکر کنم نامش "دکارت" بود، گویا روزگاری گفته بوده (فکر کنم چند قرن پیش):

"من فکر می کنم، پَس هستم"!

(بدبخت بیچاره، فکر کنم حسابی قاطی کرده بوده وَ بالاخانه را اجاره داده بوده!)

متاسفانه نوجوانان وَ جوانانَ وَ بَسیار بَسیار متاسفانه حتی کودکانَ امروزی اصلا ً دیگر پشیزی برای حرف دیگران (یا بَه عبارتی دقیق تر: حرفهای دیگران)، مخصوصا ً بزرگتران (یا بَه عبارتی دیگر: بزرگسالان) قائل نیستند وَ حتی دیده شده که روی دیوار بَرخی خانه ها با رنگهایی که بَه سختی پاک می شود، نوشته اند:

"من میخورم و می نوشم، پس هستم!"

"منم عاشقت هستم!"

"منم تا خرخره مستِ مستم!"

"منم اینقدر خوردم، الان شبیه یَک شخصَ پَستم!"

"منم تا پای مرگ زیرت نشستم!"

"منم تا پایَ جان برات یه شَستم!"

"منم همونی ام که روزی فکر میکردم که مستم، وَ پَستم وَ هفتیر به شستم وَ زیرم نشستم!"

"هان؟!"

"هیچی بابا، باز یَک کس خل روانی پیر و پاتال رید رو همین یَک تکه دیوار که با زور وَ با هزار زحمت پیدا کرده بودیم!"

"گه بباره به قبر همه شان!"

"ک. ت.  ح...قِ  همه شان!"

"هان؟!"

"آهان! زمان!  ...  - - -  ف. ر. ا. ر... !!!"


مارچ 2015

.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر